سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سی سال یادداشت

ده نکته در باره حقوق

1. از نظر مکتب اسلام هرگونه مصاحبتی مبدء پیدایش حق یا حقوقی است. به هر میزان مصاحبت طولانی‌تر و ارتباط نزدیک‌تر باشد حقوقی که از آن پیدا می‌شود بیشتر و سنگین‌تر است. نظام حقوقی اسلام چنان دقیق تنظیم شده که حتی کسی که چند ساعت با انسان در مسیری همراه می‌شود از این رهگذر حقوقی پیدا می‌‌کند.
2. ممکن است کسی به اعتبارات مختلف دارای حقوق گوناگونی باشد. این حقوق مختلف هیچ تزاحمی با هم ندارند و باعث سقوط یکدیگر نمی‌شوند. لذا در بعضی از روایات آمده که همسایه بر سه نوع است: یکی همسایه غیر مسلمان که فقط حق همسایگی دارد دو همسایه مسلمان که علاوه بر حق همسایگی حق هم کیشی هم دارد و سوم همسایة مسلمانی که فامیل هم باشد این همسایه علاوه بر دو حق همسایگی و هم کیشی حق خویشاوندی هم دارد یعنی سه نوع حق، و همه هم در جای خود معتبر و قابل مطالبه.
3. این حقوق تشریفاتی هم نیست، حق واقعی است و قابل مطالبه. وقتی می‌گوییم به هم حق داریم یعنی به هم بدهکاریم، واژة بدهکار شاید در این زمینه رساترین واژه باشد لذا در عرف به هم می‌گویند: مگر بدهکارم. در بعضی روایات آمده که وقتی اصحاب ائمه دربارة حقوق اخوت سؤال می‌کردند حضرات ائمه در جواب نکول می‌‌کردند و اگر سؤال کننده اصرار می‌‌کرد، می‌فرمودند می‌ترسم بدانی و عمل نکنی و کافر شوی.
4. همیشه حق ملازم با وظیفه است، هیچ وقت انسان حقی پیدا نمی‌کند مگر اینکه وظیفه‌ای هم برعهده‌اش قرار می‌گیرد. این ویژگی یک نظام حقوقی عادلانه است. اگر در یک نظام حقوقی شخصی حقیقی یا حقوقی فقط دارای حق باشد یا فقط دارای وظیفه باشد این خود بهترین دلیل بر غیر الهی بودن و غیر عادلانه بودن آن نظام است. درست است که وقتی این نظام در یک جامعه تثبیت می‌شود مخالفت با آن جرم تلقی می‌شود و ممکن است که شخص خاطی هم به شدت مجازات شود ولی این مجازات هم مثل خود نظام حقوقی غیر عادلانه است. از این رو در نظام حقوقی اسلام هیچ حقی نیست مگر در کنار خود وظیفه‌ای را به همراه دارد.
5. نکته دیگری که اسلام به آن ممتاز شده این است که شارع مقدس بیش از آنکه انسان‌ها را به شناسایی حقوق خود تشویق کند به معرفت وظیفه خود فرا خوانده است. بنا بر این من نباید به این فکر کنم که شما نسبت به من چه وظایفی داشتید یا من چه حقوقی بر شما داشتم و آیا این حقوق را ادا کردید یا نه چون به هنگام محاسبه این‌ها را از من نمی‌پرسند. آنچه فکر مرا مشغول می کند این است که من چه وظایفی در قبال شما داشتم و شما چه حقوقی بر من داشتید و آیا من توانستم وظایف خویش را انجام دهم و حقوق شما را ادا کنم یا نه؟

6. شاید انسان در بحبوحة کار و درگیری با معاش روزمرّه فراموش کند که به وظایف خود بیندیشد ولی بالاخره حساب و کتابی در کار است یک روز باید همه این ریز و درشت‌ها را پاسخ داد. به همین جهت در نظام اخلاقی اسلام به ما توصیه شده هر شب ساعتی خلوت کنیم و عملکرد روزانه خود را مرور کنیم تا معلوم شود این یک روز چه کرده‌ایم.
7. پایان هر دورة مصاحبت می‌تواند به منزلة پایان یک روز باشد، همان‌طور که پایان یک روز خود مثال پایان دنیاست. در قیامت باید پاسخ داد چون از انسان سؤال می‌شود در پایان روز هم انسان از خودش حساب می‌کشد و به خودش پاسخ می‌دهد و بدهکار و طلبکار را مشخص می‌کند. پایان هر دوره مصاحبت را نیز باید به عنوان پایان یک روز تلقی ‌کنیم یعنی خود را محاسبه کنیم.
8. اگر از زاویه انجام وظیفه به قضیه نگاه کنیم اوضاع ناامید کننده است چون به قول قرآن کریم بل الانسان علی نفسه بصیرة هرکس خودش را بهتر می‌شناسد و لو القی معاذیره اگرچه با عذرتراشی زبان دیگران را هم کوتاه کند انسان وقتی خود را محاسبه می کند می فهمد که بدهکاری سرسام آوری دارد.
9. ولی در روایات یک رویکرد دیگر به این قضیه هست که انسان را امیدوار می‌کند و ما از خدا می‌خواهیم همین رویکرد درست باشد. در برخی روایات آمده که وقتی روز قیامت مردم می‌ایستد وضع خیلی ناجور است حتی جا برای ایستادن هم نیست همه دچار وحشت و اضطراب می‌شوند در این موقع خداوند متعال به همه امر می‌کند که همدیگر را ببخشید هرکس حقی بر دیگری دارد قبل از حسابرسی از آن بگذرد. در اطاعت این امر الهی اکثریت مردم از حقوق خود می‌گذرند. ولی عده‌ای هم می‌گویند ما نمی‌گذریم. خداوند متعال می‌فرماید شما بگذرید من جبران می‌‌کنم باز عده‌ای می‌گذرند و عده‌ای نه. خداوند می‌فرماید: بگذرید من چند برابر جبران می‌کنم باز عده‌ای قبول می‌کنند و عده‌ای نه و خلاصه این گفتگو ادامه پیدا می‌کند و خداوند متعال بر مبلغ می‌افزاید کاخ‌‌های بهشتی را به آنها نشان می‌دهد می‌فرماید از هم بگذرید تا از این کاخ‌ها به شما بدهم و به قدری اضافه می‌کند که همة مردم همدیگر را می‌بخشند و از حقوق خود می‌گذرند.
این رویکرد خیلی امیدوارکننده است من فکر می‌کنم ما امروز باید از این زاویه نگاه کنیم بیندیشیم که یک جایی باید همدیگر را ببخشیم پس چرا همین امروز نباشد. شاید بی‌اثر نباشد که قبل از آن موقعیت بزرگواری کنیم و همدیگر را ببخشیم به این امید که خداوند متعال برای ما جبران کند هم حقی را که بخشیده‌ایم جبران کند و هم حقوقی را که ادا نکرده‌ایم و دسترسی نداریم ادا کنیم. خداوند متعال این قبیل را هم جبران می‌کند
10. در صیغة عقد اخوتی که برای عید غدیر وارد شده و معمولاً اهل دل برای تأکید برادری با هم می‌خوانند، آمده است که پس از خواندن صیغه به هم بگویید همة حقوق برادریم را از تو برداشتم جز سه حق یکی اینکه دیدنم را ترک نکنی، دیگر اینکه هنگام دعا مرا از یاد نبری و سوم اینکه اگر در قیامت حق شفاعت داشتی مرا نیز شفاعت کنی.

 


ارسال شده در توسط محمد رضا جباران

مطلب کاملی نیست ولی واسه طرح بحث بد نیست.

 

کمی گفتگو
. بیش از حدود یک قرن است که یک نظریة غلط بر سر زبان‌ها افتاده و اجمالاً شهرتی پیدا کرده است. این نظریه اشتباه این است که اسلام دین شمشیر است و با ضرب شمشیر پیشروی کرده است کسانی که میل ندارند مردم به ادیان الهی توجه پیدا کنند با طرح این نظریه تلاش می‌کنند انسان را به دین اسلام به عنوان یک دین آسمانی بدبین کنند. البته اهل نظر به خوبی از ارزش این گفته باخبرند چرا که قرآن کریم که کتاب آسمانی و مبنای دین اسلام است به صراحت الزام و اجبار را در مسأله پذیرش دین نفی کرده، می‌فرماید: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» هیچ کس در پذیرش دین مجبور نیست چون راه راست و کژراهه معلوم شده است. به این جمله به عنوان یک قانون کلی توجه کنید قرآن بر این مطلب تکیه و تاکید دارد که راه معلوم است پس نیازی به اجبار نیست یعنی وظیفه دین و دین‌مداران معلوم کردن راه است در هر زمینه‌ای باید نظریه صحیح را به مردم اعلام کرد ولی حق نداریم آنها را به پذیرش آنچه خود صحیح می‌دانیم مجبور کنیم. قرآن کریم در موارد بسیاری به پیامبر (ص) می‌فرماید: تو جز ابلاغ پیام، وظیفه‌ای نداری جملاتی مثل فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ، أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ، مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ (99 مائده) که در 12 آیه قرآن تکرار شده نشان می‌‌دهد وظیفة اصلی دین و دین‌باوران نشان دادن راه است. می‌فرماید: لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُسَیْطِرٍ (غاشیه 22) تو تنها باید تذکر و پند و اندرز دهی ولی تسلطی بر آنها نداری که به پذیرش راه راست وادارشان سازی.
. لذا پیامبر گرامی اسلام هیچ وقت به صورت ابتدایی با هیچ گروهی وارد جنگ نشده. حضرت رسول برای اقوام و ملل مختلف دعوتنامه فرستاده ولی به روی آنها شمشیر نکشیده است همه جنگ‌هایی که در دوران زندگانی آن حضرت رخ داده حالت دفاعی داشته است
ما فکر می‌کنیم هیچ دینی به طور مطلق عاری از حقیقت نیست هر دینی بهره‌ای از حقیقت دارد بنابراین گفتگوی بین ادیان و مذاهب گفتگوی بین حق مطلق و باطل مطلق نیست بلکه گفتگوی بین حق مطلق و حق نسبی است از بین همه ادیان یک دین همه حقیقت را داراست که انسان‌ها موظفند تلاش کنند آن را پیدا کنند و از آن پیروی کنند
نکته دیگری که در این باب قابل توجه است اینکه ما نباید انتظار داشته باشیم در پی یک گفتگو طرف مقابل پرچم تسلیم را بالا برد بلکه به همین اندازه که حقیقت یک مطلب را روشن کنیم و بر حقانیت آن توافق کنیم قدم بزرگی در راه همدلی و تفاهم برداشته‌ایم.
نکته دیگر اینکه وقتی از گفتگو سخن به میان می‌آید ما بیش از آنکه گفتن را تمرین کنیم باید شنیدن را بیاموزیم زیرا شنیدن یک هنر است که همه کس از آن بهره کامل نبرده است گوش دادن به سخن کسی که در مقابل ما قرار دارد نیاز به سعة صدر و وسعت نظر دارد و نشانة کمال انسانی است.

 


ارسال شده در توسط محمد رضا جباران

دوستی
یکی از نعمت‌های بزرگ الهی دوست خوب است، همان چیزی که در متون اسلامی برادر نامیده می‌شود. ارزش این نعمت را از اینجا می‌توان فهمید که امیرالمؤمنین (ع) اسطورة صبر و استقامت و خودداری، نمی‌تواند غم فقدان یک دوست را مخفی کند، در مسجد کوفه و در حضور جماعت آه می‌کشد و گریه می‌کند. ما در زندگی خود با انسان‌های فرزانه و فرهیخته زیادی برخورد می‌کنیم.
یکی از مراتب شکر نعمت، شناخت نعمت و درک انتساب آن به نعمت‌دهنده است. اگر انسان بداند ملاقات یک انسان شایسته نعمتی است از جانب خدا، این خود یکی از مراتب بالای شکرگذاری است.
در روایتی آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی فرمود: مرا چنان که شایسته‌ام شکر کن. عرض کرد: خدایا چگونه می‌توانم، در حالی که همین شکر هم یکی از نعمت‌های توست. فرمود: اکنون که دانستی همه از جانب من است همین را به جای شکر از تو می‌پذیرم.
مرتبة دیگر شکر استفادة به جا از نعمت است. اعتنای به نعمت، اهمیت دادن به نعمت و بهره بردن از نعمت. به عنوان مثال اگر کسی در زمان نیازمندی و گرسنگی غذای لذیذ و فراوانی به دست آورد آنگاه به جای اینکه آن غذا را بخورد، از آن صرف نظر کند، رهایش کند و به راه خود برود، عقلای عالم درباره او چه خواهند گفت؟! حتماً می‌گویند سفیه و قدرنشناس است. دوست خوب، همان غذای لذیذ برای روح ماست و روح ما همان آدم گرسنه و محتاج است. انسان همیشه به دوست خوب محتاج است چون غذای روح را تأمین می‌کند بنابراین وقتی به دست می‌آید نباید از دستش داد. کم عقلی است که انسان به چیزی محتاج باشد و آن را از دست بدهد. شاید به همین جهت در روایات آمده که انسان ضعیف کسی است که نمی‌تواند دوستی پیدا کند و ضعیف‌تر از او کسی است که نمی‌تواند دوستان خود را حفظ کند.
محیط هایی از قبیل محیط کار و تحصیل که دوستی در آن ها پدید می آید،. مثل یک صدف است که در درون آن گوهر ارزشمند دوستی و برادری متولد می‌شود و رشد می‌کند. مروارید وقتی به مرحله‌ای از رشد و استقامت می‌رسد نیاز به پوستة صدف ندارد. صدف می‌شکند دور انداخته می‌شود ولی مروارید می‌ماند. گوهر ارزشمند دوستی در این محیط‌ها پیدا می‌شود ولی وقتی محکم شد به این پوسته‌ها نیاز ندارد، خودش ماندگار می‌شود و باید حفظش کرد.


ارسال شده در توسط محمد رضا جباران

اهمیت نقش امام حسین(ع)

در اعتقاد شیعه اصل امامت، تداوم نبوت و رسالت است . طبق تجربه تاریخ، دینی که توسط یک پیامبر ترویج می شود، پس از او در معرض تحریف و اضمحلال است. بنا بر این، حفظ و تحکیم، توسعه و گسترش و تفسیر و تبیین دین، به یک نهاد متکی به وحی نیازمند است و این نهاد همان اصل امامت است. نتیجه این سخن این است که اصل امامت اگرچه در هیات و ظاهر دوازده امام متجلی می شود یک پروسه است و یک هدف را دنبال می کند و برنامه های امامان مکمل یکدیگر و در حقیقت یک برنامه است. هر امامی به اقتضای شرایط زمانی و مکانی مامور به اجرای نقش خاصی بوده است. در حدیثی آمده است که خداوند متعال از بهشت لوحی برای حضرت فاطمه زهرا(س) فرستاد که اسامی ائمه و وظایف و ماموربت های آن ها در آن نوشته شده بود. دقت در محتوای این حدیث ما را به این اصل راهنمایی می کند که برنامه امامت برنامه واحدی است و هر امامی ادامه دهنده راه امام پیش از خود بوده و مقدمات و زمینه های فعالیت امام پس از خود را آماده می کرده است. در ست است که یکی صلح می کند و یکی می جنگد یکی تدریس می کند و یکی در مرکز خلافت ولیعهدی مامون را می پذیرد و ... ولی همه این فعالیت ها در حقیقت یک برنامه است.
آنچه در این میان گفتنی است این است که مهم ترین بخش این برنامه الاهی به عهده امام حسین (ع) نهاده شده بود به همین جهت ملاحظه می کنیم که برنامه قیام اما حسین یک مقدمه و زمینه چینی بسیار طولانی در عمق تاریخ دارد و یک پیگیری مستمر و پیوسته تا نهایت زمان. در روایات می خوانیم که پیش از امام حسین(ع) ائمه پیشین یعنی امام حسن و امام علی (علیهما السلام) فاطمه زهرا (س) و در راس همه رسول خدا(ص) فراوان از کار امام حسین (ع) یاد می کنند، به یادش اشک می ریزند و از دشمنانش اظهار بیزاری می کنند. پیش از رسول خدا (ص) بسیاری از انبیا از قیام امام حسین(ع) یاد می کردند برای شهید این واقعه گریه می کردند و از خدا می خواستند همراه او شهید شوند. پس از قیام عاشورا هیچ امامی نیست که که برای آن حضرت گریه نکرده و در احیای یاد و نام امام حسین (ع) نکوشیده باشد.تا آنجاکه می توان گفت نام امام حسین تنها سوژه گریه در بین امامان شیعه بوده است امام سجاد (ع) که خود در کربلا حضور داشته و در احیای نام و یاد واقعه کربلا نقش اساسی داشته تا پایان عمر به هر بهانه ی از کربلا و امام حسین یاد کرده، سخن گفته و به این بهانه گریه کرده است. در تاریخ آمده است که آن حضرت حتی با دیدن آب و غذا گریه می کرد هر وقت سفره می چیدند و غذا می آوردند گریه می کرد هر وقت آب به دستش می دادند گریه می کرد. امام صادق (ع) به مناسبت های مختلف برای امام حسین مجلس می گرفت. هر شاعری به محضرحضرت می رفت، امام از او می پرسید چیزی در رثای جدم سروده ای یا نه و اگر سروده جدیدی داشت، فوری مجلسی ترتیب می داد حتی گاهی می فرمود پرده ای نصب کنند و زنان خانه بیایند و پشت پرده بنشینند و آنگاه به شاعر می فرمود سروده خویش را بخواند و آنگاه همه گریه می کردند چنانکه که گاهی صدای گریه آنان از کوچه شنیده می شد. همین طور سایر ائمه. حتی از امام زمان (عج) زیارت طولانی ناحیه مقدسه وارد شده که خود فصل مستقلی در این باب است. و حتی در روایات آمده است که یکی از ماموریت های امام زمان پس از ظهور، گرفتن انتقام از قاتلان سید الشهداء است این مقدمه و مؤخره طولانی با حضور این همه شخصیت بزرگ نشانه اهمیت و عظمت این قیام است و نشان می دهد که قیام امام حسین (ع) در روند هدایت بشر یک نقطه عطف با اهمیت است. به عبارت دیگر می توان گفت حرکت امام حسین(ع) موجب تثبیت ثمرات نبوت است طبق روایات خداوند متعال یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مبعوث کرده است دهها کتاب فرستاده در هر دوره ای احکام و قوانین تشریع کرده است و به این وسیله بشریت را درجه به درجه و کلاس به کلاس رشد داده و بالا آورده است تا نسل انسان لیاقت پیدا کرده دین اسلام را به عنوان کامل ترین دین دریافت کند آن گاه که این دین کامل به بشریت عرضه می شود هنوز نیم قرن از وفات پیامبرش نگذشته این دین در خطر قرار می گیرد به طوری که جز با حرکتی مثل حرکت امام حسین(ع) باقی نمی ماند یعنی اگر امام حسین قیام نکند همه زحمات انبیا از اول تا آخر به هدر می رود و به دست فراموشی سپرده می شود. با این توضیح اهمیت نقش امام حسین(ع) در پروسه هدایت بشر مشخص می شود. بنا براین ما ضمن این که به عنوان شیعه اهل بیت وظیفه داریم به همه امامان احترام بگذاریم از همه رهنمودهای اهل بیت پبروی کنیم و تلا ش کنیم حتی خود را تا حد توان به خلق و خوی امامان بیاراییم نسبت به حفظ و حراست از ثمرات قیام امام حسین(ع) وظیفه ویژه داریم حد اقل کاری که برای حفظ این قیام مبارک می توان انجام داد این است که با رفتارهای ناشایست چهره نورانی این حرکت الاهی را مخدوش نکنیم متوجه باشیم دنیای امروز بعضی از رفتارهای ما را درک نمی کند. ممکن است بعضی از رفتارها به هدف ما که معرفی حقانیت امام حسین است لطمه وارد کند. ما باید وظیفه شناس باشیم در هر شرایطی باید ببینیم چه باید کرد که بهتر و بیشتر به هدف امام حسین(ع) خدمت کنیم ما پیرو امامانی هستیم که شرایط شناس بودند و همانطور که در آغاز گفتم هر کدام طبق شرایط زمان خود فعالیت کردند بنابر این ما هم تلاش کنیم با شناخت درست شرایط زمانی و مکانی خودعمل کنیم فکر نکنیم پیروی از امام حسین به همین ده روز آن هم در قالب مراسم خاص بستگی دارد ما باید علاوه بر این که این ایام را با رفتاری منطقی و قابل فهم همه دنیا بزرگ بداریم باید با درستکاری صداقت امانتداری خوش خلقی و خوشرفتاری و مخصوصا حلال خواری و اجتناب ازکارهای زشت به دین خود خدمت کنیم. به نظر می آید در این صوورت خدا و همه اولیا و انبیا از ما راضی تر خواهن بود.


ارسال شده در توسط محمد رضا جباران

نیمه پر
در تحولات زندگی همیشه تجمعاتی پیدا می شود و تجمعاتی هم دستخوش پراکندگی می شوند یک روزما هرکدام از شهرهای خود در یک جا جمع می شویم و یک روز به اقتضای وظیفه با هم خداحافظی می کنیم .
پس از آن ممکن است بار دیگر همدیگر را ببینیم و یا این فرضت هرگز پیذا نشود آن چه در این میان مهم است این که در حال تجمع حقوق همدیگر را مراعات کنیم و به وظایف خود توجه داشته باشیم و در حال جدایی همدیگر را ببخشیم و از قصور و اشتباهات هم بگذریم. به این نکته توجه کنیم که هیچ کس مجموعه خالص بدی ها نیست هر کس همراه با معایب و نواقص خود مجموعه ای از محاسن را نیز دارد بنابراین به جای این که معایب یکدیگر را بزرگ کنیم و به نمایش بگذاریم بر محاسن و خوبی ها تکیه کنیم به این صورت حالتی در نفس پیدا می شود که خدمت و نیکی کردن به دیگران را برای ما آسان می کند در صورتی که اگر فقط عیبها را ببینیم نمی توانیم به دیگری خدمتی کنیم و خود به خود به یک عنصر بی خاصیت جامعه تبدیل می شویم از خدا می خواهم به همه ما شرح صدر و وسعت نظر عنایت کند تا بتوانیم با توجه به خوبی ها از کنار بدی ها به راحتی بگذریم و ...


ارسال شده در توسط محمد رضا جباران
   1   2   3      >