دوستی
یکی از نعمتهای بزرگ الهی دوست خوب است، همان چیزی که در متون اسلامی برادر نامیده میشود. ارزش این نعمت را از اینجا میتوان فهمید که امیرالمؤمنین (ع) اسطورة صبر و استقامت و خودداری، نمیتواند غم فقدان یک دوست را مخفی کند، در مسجد کوفه و در حضور جماعت آه میکشد و گریه میکند. ما در زندگی خود با انسانهای فرزانه و فرهیخته زیادی برخورد میکنیم.
یکی از مراتب شکر نعمت، شناخت نعمت و درک انتساب آن به نعمتدهنده است. اگر انسان بداند ملاقات یک انسان شایسته نعمتی است از جانب خدا، این خود یکی از مراتب بالای شکرگذاری است.
در روایتی آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی فرمود: مرا چنان که شایستهام شکر کن. عرض کرد: خدایا چگونه میتوانم، در حالی که همین شکر هم یکی از نعمتهای توست. فرمود: اکنون که دانستی همه از جانب من است همین را به جای شکر از تو میپذیرم.
مرتبة دیگر شکر استفادة به جا از نعمت است. اعتنای به نعمت، اهمیت دادن به نعمت و بهره بردن از نعمت. به عنوان مثال اگر کسی در زمان نیازمندی و گرسنگی غذای لذیذ و فراوانی به دست آورد آنگاه به جای اینکه آن غذا را بخورد، از آن صرف نظر کند، رهایش کند و به راه خود برود، عقلای عالم درباره او چه خواهند گفت؟! حتماً میگویند سفیه و قدرنشناس است. دوست خوب، همان غذای لذیذ برای روح ماست و روح ما همان آدم گرسنه و محتاج است. انسان همیشه به دوست خوب محتاج است چون غذای روح را تأمین میکند بنابراین وقتی به دست میآید نباید از دستش داد. کم عقلی است که انسان به چیزی محتاج باشد و آن را از دست بدهد. شاید به همین جهت در روایات آمده که انسان ضعیف کسی است که نمیتواند دوستی پیدا کند و ضعیفتر از او کسی است که نمیتواند دوستان خود را حفظ کند.
محیط هایی از قبیل محیط کار و تحصیل که دوستی در آن ها پدید می آید،. مثل یک صدف است که در درون آن گوهر ارزشمند دوستی و برادری متولد میشود و رشد میکند. مروارید وقتی به مرحلهای از رشد و استقامت میرسد نیاز به پوستة صدف ندارد. صدف میشکند دور انداخته میشود ولی مروارید میماند. گوهر ارزشمند دوستی در این محیطها پیدا میشود ولی وقتی محکم شد به این پوستهها نیاز ندارد، خودش ماندگار میشود و باید حفظش کرد.