سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سی سال یادداشت


خطر انحراف از هدایت حسینی(ع)

امام حسین (ع) طبق مشهور در روز سوم شعبان سال سوم هجری در مدینه متولد شده و در روز دهم محرم سال شصت و یک در کربلا به مقام شهادت نائل شده است . بنا بر این آن حضرت کمتر از پنجاه و هشت سال زندگی کرده است. متاسفانه تاریخ موفق نشده شرح مفصل یا حتی مختصری از این مدت را برای ما ثبت کند آنچه ما امروز از زندگی آن حضرت به استثنای قیام عاشورا - در دست داریم تعدادی گزارش از دوران کودکی او با رسول خدا(ص)، چند گزارش از سخاوت و کرم آن حضرت و تعداد محدودی از سخنان و دعاهای آن بزرگوار که مشهورترین آن دعای عرفه است. این فقر چشمگیری که نصیب جامعه بشریت شده نشان می دهد فضای تبلیغاتی حاکم فرصت بهره وری از حضور گرانبهای او را به مردم نداده است  این در حالی است که پیامبر اکرم (ص) می فرماید: ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة،همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. مردمی که در همسایگی امام حسین (ع) زندگی می کرده و بسا که هر روز او را از نزدیک می دیده و شاید سلام و احوالپرسی  می کرده اند ولی از حکمت او بهره نبرده اند. این خطری است که همیشه همه انسان ها را تهدید می کند ما نیز که امروز افتخار پیروی و تشیع آن حضرت را داریم از این خطر در امان نیستیم ممکن است در همان حالی که در مجلس امام حسین نشسته ایم و برای تولد او جشن گرفته یا برای شهادتش عزاداری می کنیم از حکمت و هدایت او محروم باشیم بنا بر این اگر واقعا اهمیت میدهیم که از پیروان حقیقی امام حسین باشیم و از روشنایی این چراغ هدایت استفاده کنیم و از سرنشینان کشتی نجات او باشیم باید مواظب این خطر باشیم مردمی هم که در زمان امام حسین می زیستند همانند ما امام حسین را دوست داشتند آن ها فراموش نکرده بودند که رسول خدا(ص) در باره حسین (ع) چه سفارش هایی کرده دیده بودند که پیامبر عاشقانه او را دوست می داشت او را بر روی دوش خود سوار می کرد لب و دندانش را می مکید و به صورت های مختلف عشق و علاقه خود را به او اظهار می کرد آن ها می دانستند که محبت به اهل بیت مزد رسالت رسول خداست چون همه این آیه قرآن را از حفظ می خواندند که قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المود? فی القربی، ای رسول ما بگو من در قبال رسالت خویش مزدی از شما نمی خواهم جز آن که نزدیکان مرا دوست داشته باشید. آن ها هم امام حسین را دوست داشتند برای این که این مطلب روشن شود من یک گزارش تاریخی را برای شما نقل می کنم وقتی امام حسین در مکه اعلام کرده بود که بزودی به سمت عراق حرکت می کند افراد با نفوذ با آن حضرت ملاقات می کردند و هر کس با روش و سلیقه سیاسی خود به آن حضرت مشورت می داد یکی از این افراد عبدالله بن عمر است این مرد پس از آن که به امام هشدار می دهد که در این راه کشته خواهد شد و از او می خواهد به مدینه برگردد و حضرت سخنان او را به تندی رد کرد به امام عرض می کند من از تو یک خواسته دارم و آن این که اجازه دهی جایی را که رسول خدا می بوسید ببوسم حضرت که منظور او را می دانست پیراهنش را بالا زد و او شکم حضرت را بوسید و رفت. ملاحظه می کنید حتی ابن عمر که از نظر ما متهم است واقعا امام حسین را دوست دارد چون شخصیت حضرت دوست داشتنی است نمی شود کسی او را بشناسد و دوستش نداشته باشد ولی از هدایت امام محروم می شود و گرفتار یزید و حجاج می شود بنا بر این نباید خیلی خوشدل باشیم و گمان کنیم که ما چون امام حسین (ع) را دوست داریم از خطر دوری و انحراف مصون و محفوظیم

راه بهره مندی از هدایت حسینی

برای این که از چراغ هدایت حسینی نور بگیریم و در کشتی نجات حسینی باشیم دوست داشتن کافی نیست لازم است با مرام امام حسین آشنا باشیم در باره مرام حسینی سخن بسیار است ولی چون فرصت کوتاه است من به دو نکته اشاره می کنم: به نظر من برای بهره مندی از نور هدایت امام حسین حد اقل باید  

1.      اخلاق امام حسین را بشناسیم

و

2.      مسائل مهم از نظر امام حسین را بشناسیم

اخلاق امام حسین(ع)

در باره اخلاق امام حسین اولین نکته این است که حضرت برای خود یک مکتب اخلاقی ثابت دارد رفتارهای اخلاقی اش ملاک دارد به عبارت واضح حزب باد نیست که بر مبنای منفعت و مصلحت شخصی حرکت کند امروزه در فلسفه اخلاق بحثی مطرح است تحت عنوان اطلاق یا نسبیت اخلاق در این مساله از این مطلب بحث می کنند که ارزش های اخلاقی ثابت است یا با شرایط مختلف تغییر می کنند مثلا اگر گفتیم راست گویی خوب است همیشه خوب است یا در جوامع مختلف و شرایط مختلف گاهی خوب است و گاهی بد مثلا حیا همیشه خوب است یا با شرایط مختلف خوب و بد می شود. برخی از فلاسفه غربی گفته اند اخلاق نسبی است. ولی فلاسفه مسلمان همه قائلند که اخلاق مطلق است چون نسبیت اخلاق به معنی بی اخلاقی است با این اعتقاد هیچ اصل اخلاقی ثابتی باقی نمی ماند ما وقتی رفتار امام حسین را مطالعه می کنیم می بینیم رفتارهای اخلاقی اش در تمام شرایط یکسان است اگر در شرایط عادی زندگی کرم و بخشش دارد تا جایی که به کریم ترین مرد مدینه شهرت پیدا می کند و مردم هر حاجتمندی را به در خانه او می فرستند. در شب عاشورا و در بحبوحه گرفتاری هم همان روش را دارد در شب عاشورا با خبر شد که پسر یکی از همراهانش در ری اسیر شده فرمود مرا رها کن و برای رهایی پسرت تلاش کن آن مرد با وفا قبول نکرد امام در همانجا اموال زیادی به او داد تا توسط قاصد برای هزینه آزادی پسرش بفرستد. همان طور که در مدینه و در حال عزت و قدرت حاضر نمی شود به ماموران یزید جواب مثبت بدهد در روز عاشورا حتی وقتی که تنها مانده و می داند هیچ راهی جز کشته شدن یا تسلیم شدن ندارد می فرماید این ها مرا بین ذلت و شمشیر مخیر کرده اند ولی ذلت از ما دور است و به ساحت ما راه ندارد و شمشیر را انتخاب می کند و می فرماید: الموت اولی من رکوب العار مرگ از ننگ بهتر است. این وحدت رویه نشان می دهد ایشان اخلاق ثابتی دارد و حاضر نیست با شرایط زندگی آن را تغییر دهد

مطلب دیگر در باره اخلاق امام حسین(ع) این است که ایشان صفات و خلقیاتی را برای خود برگزیده که به انسانیت انسان کمک می کند توضیح این که رفتارهای ما دو نوع است برخی از رفتارها جسم ما را را فربه می کند و برخی دیگر روح ما را متعالی می کند اگر چه ممکن است جسم را عذاب دهد دسته اول جنبه حیوانی را تقویت و ارضا می کند و دسته دوم جنبه انسانی را. وجود ما آمادگی دارد که یک حیوان باشد یا یک انسان انسان شدن همان چیزی است که ما به به خاطرش آفریده شده ایم.جنبه حیوانی برای خدمت به انسانیت ما آفریده شده. جسم مرز مشترک انسان و حیوان است انسان هر چه در امور جسمانی پیشرفت کند به پای حیوانات نمی رسد و بر فرض که بتواند با حیوانات برابری کند یک حیوان پرورش داده ولی کسی که روح خود را پرورش می دهدانسان می سازد فرق بین این دو راه با اخلاق و رفتار ما مشخص می شود اخلاقی که امام حسین برای خود انتخاب کرده و در تمام عمر به آن ملتزم بوده است همان اخلاقی است که برای پرورش انسان وجودش لازم داشته قبل از این که به بخش دوم بحث بپردازم از این قسمت این نتیجه را می گیرم که پیروی از امام حسین با سینه زدن و گریه کردن مشخص نمی شود بلکه با اخلاق و رفتار مشخص می شود هر کس می تواند خود را ارزیابی کند ببیند آیا اخلاقش همان است که برای پرورش انسان وجودش لازم دارد یا اخلاقی است که انسانش را می کشد و حیوان وجودش را فربه می کند این چیزی است که دو صف را از هم جدا می کند و پیروان امام حسین را در جامعه متمایز می سازد.

مسائل مهم از دیدگاه امام حسین

     

من در این قسمت هم فقط به یک مسئله اشاره می کنم؛ ولی برای ورود به این بحث لازم است یک مقدمه عرض کنم.

ارزش هر انسانی با دغدغه های او تعیین می شود بنا بر این شناخت این مسائل، هم در شناخت شخصیت حضرت ابا عبدالله به ما کمک می کند، هم ملاک و معیاری به دست می دهد تا فاصله خود را با امام حسین اندازه گیری کنیم و بدانیم چقدر با آن حضرت همسو و هم جهت هستیم.

برخی آدم ها به قدری کوچکند که بالاتر از یک زندگی مرفه نه می فهمند و نه دغدغه ای دارند بعضی از این هم کوچکترند اگر شکمشان سیر شود حتی فکر فردای خود هم نیستند بعضی ها بزرگترند غم خانواده و زن فرزند می خورند بزرگترند چون از پیله خودیت بیرون آمده اند بعضی دغدغه قوم و خویش و قبیله دارند بعضی در فکر وطن و ملت اند ولی بعضی از همه این ها بزرگترند غم انسانیت می خورند آن هم نه در حد نان و آب، بالاتر از همه این ها غم کرامت و آزادگی و حیات طیبه انسان را می خورند. پیامبر اکرم چنان با این غم دمساز بود که ممکن بود از این غصه آب شود و بمیرد لذا خداوند متعال با نرمی و ملایمت به او اعتراض می کند که تو چرا این قدر غصه می خوری  فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا    [1]       شاید تو می‌خواهی در پی آنها ـ اگر ایمان نیاورند ـ از اندوه و تأسف خود را بکشی. در قرآن کریم هفت بار در این مورد به پیامبر اکرم تذکر داده شده در این آیات، خداوند متعال گاهی پیامبرش را تسلی داده تا اندوه نخورد و گاهی به خاطر اندوه فراوان که جان شریفش را در مخاطره قرار می‌دهد، به نرمی ملامتش کرده است. در همه این موارد مایه اندوه رسول خدا کفر و تکذیب مردم است هنگامی که مردم به آن حضرت ایمان نمی‌آوردند، او را تکذیب می‌کردند و بر کفر خود پای می‌فشردند. اندوهگین می‌شد چرا که دغدغة خاطری جز هدایت مردم نداشت.  ملاحظه این آیات کریمه نشان می‌دهد رسول خدا(ص) جهان را از دریچه‌ای دیگر می‌دیده و اندوه و افسوسش به مقیاس وسعت دیدگاهش بزرگ و دل مشغولی‌اش مقدس بوده است. امام حسین(ع) نیز از این دست انسان هاست که غمش به بزرگی همه انسانیت است دغدغه او همانند رسول خدا هدایت انسان است هدایت که گفتیم رسول خدا هم دغدغه او را داشت مساوی با همه آرزوهای خوب انسان است. انسان به وسیله هدایت با خدا آشنا می شود، از بندگی و بردگی دیگران آزاد می شود، به کمال می رسد و به حیات طیبه دست پیدا می کند ملاحظه سخنان امام حسین نشان می دهد ایشان از غربت حق و غلبه باطل بیشترین رنج را می برده است می فرماید: الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه، آیا نمی بینید کسی به حق عمل نمی کند و از باطل دست نمی کشد. لیرغب المومن فی لقاءالله محقا، مومن در چنین شرایطی باید مشتاق مرگ باشد.

بر اثر این دغدغه بزرگ بود که امام می فرمود من مرگ را جز سعادت نمی بینم از خداوند متعال میخواهم به ما توفیق دهد هم در اخلاق و هم در دغدغه ها پیرو امام حسین (ع) باشیم

     

 

 

 


    [1]  . کهف، 6.

 


ارسال شده در توسط محمد رضا جباران