سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سی سال یادداشت

بسم الله الرحمن الرحیم
عاشورا
هرچند ما شیعیان تنها به جنبة قیامی و شورشی نهضت عاشورا توجه داریم. عاشورا همانند اسلام است که اگر به طور جامع و از یک افق فراگیر به آن نگاه نکنیم، ممکن است در یکی از جوانب آن محو شویم و از جوانب دیگر غافل بمانیم. برای اینکه مطلب روشن شود کسانی را در نظر بگیرید که اسلام را از یک بعد شناخته‌اند برخی جنبة عبادی اسلام را دیده، در آن محو شده و از جنبه‌های سیاسی اجتماعی آن غافل شده‌اند و بعضی اسلام را از دیدگاه اجتماعی شناخته و از تعبّد و دریافت معارف الهی آن باز مانده‌اند.
نهضت عاشورا نیز به همین منوال است، عاشورا یک حرکت نظامی نیست یک قیام نیست، حتی یک انقلاب نیست، همة این واژه‌ها برای مفاد و محتوای عاشورا کوچکند. نهضت عاشورا برنامه زندگی است نباید خود را به یک جنبة آن مشغول کرد باید خود را به آن سپرد و از همة جهات و جوانبش بهره‌مند شد.
نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که همة درس‌های عاشورا نمادین است. اگر بتوانیم نمادهای عاشورا را شناسایی کنیم تصدیق خواهیم کرد که عاشورا همانند قرآن برای هدایت انسان کافی است.
با این مقدمه من در نظر دارم یکی از نمادهای نهضت عاشورا را بررسی کنم.
حرکتی که انسان انجام می‌دهد نیاز به برنامه‌ریزی دارد و انسان سالک در ضمن سلوک و حرکت خود محتاج راهنما و میزان است که باید قبل از حرکت انتخاب شود وقتی برنامه‌ریزی صحیح باشد و میزان درست و دقیق، سالک به مقصد می‌رسد و هرگز دچار پشیمانی نمی‌شود اگر ما در پایان فعالیت‌های خود گاهی دچار ندامت و پشیمانی می‌شویم و می‌گوییم ای کاش چنین یا چنان نشده بود ناشی از این است که در برنامه‌ریزی یا انتخاب میزان اشتباه کرده‌‌ایم.
شما تاریخ عاشورا را مطالعه کنید، بر حسب ظاهر خسارتی بزرگ از عاشورا عاید شد. 72 نفر بهترین انسان‌های روی زمین که امام معصوم و حجت خدا نیز از آنها بود در این واقعه از دست رفتند، به بدترین صورت شهید شدند پس از شهادت بدنهای ایشان زیر سم اسب له کردند خیمه و خرگاه آل پیامبر را به آتش کشیدند عترت رسول خدا اسیر شدند دختران و کودکان خاندان رسالت کتک خوردند از آنها هتک حرمت شد شهر به شهر و دیار به دیار آنها را بردند و چه صدمات و لطماتی که از این رهگذر متحمل نشدند. این نتیجه، نتیجه‌ای است که بشر تا قیامت برای آن باید افسوس بخورد، آه بکشد و انگشت پشیمانی بگزد. ولی از جانب آن ها که ای خسارت های ظاهری را تحمل کردند، البته گریه هست. ولی پشیمانی نیست. دلسوزی و غمخواری فراوان است ولی هیچ‌یک از نقش‌آفرینان به آنچه اتفاق افتاده اعتراضی ندارند، به عنوان نمونه
فاطمه صغری دختر امام حسین (ع) در نطقی که بر دروازة کوفه ایراد کرده خطاب به مردم کوفه می‌فرماید: خداوند ما را با شما و شما را با ما آزمایش کرد و ما از آن آزمایش سربلند بیرون آمدیم. سخن از یک امتحان است که با موفقیت به پایان رسیده است این دیدگاه کسی است که نسبت به همه ماجرا خرسند است.
ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین در همانجا به مردم کوفه می‌فرماید:
آگاه باشید حزب خدا پیروز می‌شود و حزب شیطان زیانکار است
و هنگامی که ابن زیاد به زینب کبری (س) می‌گوید: خدا رسوایتان کرد و ادعایتان را تکذیب نمود، حضرت می‌فرماید: تنها فاسق است که رسوا می‌شود و فاجر است که تکذیب می‌شود و او غیر از ماست ابن زیاد ناجوانمردانه ولی با انفعال می‌گوید: چگونه دیدی کاری را که خدا با برادر و خاندانت کرد؟ حضرت در جواب فرمود: من جز زیبایی چیزی ندیدم ایشان کسانی بودند که خدا شهادت را برایشان مقدّر کرده بود و آنان هم به قتلگاه خویش آمدند به زودی خدا تو را با ایشان در یک جا جمع می‌کند و به محاکمه می‌کشد ببین آنگاه پیروزی از آن کیست.
وقتی ابن زیاد امام سجاد (ع) را به قتل تهدید کرد حضرت فرمود: ای پس زیاد مرا از کشتن می‌ترسانی؟ نمی‌دانی که کشته شدن عادت ماست و بزرگواری ما در شهادت نهفته است؟
خطبة زینب کبری در مجلس یزید چنان کوبنده و از روی رضایت ایراد شده که هیچ ابهامی در مطلب باقی نمی‌گذارد در قسمتی از سخنان خود فرمود: ای یزید گمان می‌کنی اکنون که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بسته ای و چنان راه را بر ما مسدود کرده‌ای که ما را برده‌وار به هر سو می کشند، ما نزد خدا بی‌مقدار شده‌ایم و تو گرامی هستی؟ و این پیروزی به خاطر ارزشی است که نزد خدا داری؟
و در قسمتی دیگر می‌فرماید: اگر مصائب دنیا باعث شده که من با تو سخنی بگویم باز هم تو را بی‌ارزش می‌دانم و کوبیدنت را لازم و نکوهشت را باارزش می‌شمرم و از جاه و حشمت تو هراسی ندارم. (این خطبه را می‌‌توان در کتاب شرح وصال ص 263- 260 یافت) و باز امام سجاد (ع) خطاب به یزید فرمود: وای بر تو ای یزید اگر بدانی چه کرده‌ای به کوه‌ها می‌گریزی، خاکسترنشین می‌شوی و شیون و زاری می‌کنی.
جمع‌بندی این سخنان نشان می‌دهد که بازماندگان واقعه کربلا خود را پیروز و دشمن را ناکام و شکست‌خورده می‌دانستند و از این نتیجه بسیار خرسند و راضی بودند و اگر لازم می‌شد باز هم آمادگی داشتند همانند شهدای کربلا به شهادت تن دهند.
نتیجة این بحث برای ما این است که هر یک از ما به عنوان یک موجود متحرک هدفدار همیشه به دنبال یک هدف حرکت می‌کنیم. گاهی که فرصتی برای جمع‌بندی ارزیابی پیدا می‌کنیم می‌بینیم حرکت ما بر یک روال نبوده، می‌بینیم موفقیت و ناکامی با هم قرین است، شکست و پیروزی هر دو با هم وجود دارند. البته نتیجه کلی یا تلخ است یا شیرین ولی در ضمن حرکت تلخ و شیرین در کنار هم قرار دارند وقتی این خاطرات را مرور می‌کنیم ممکن است در کنار بعضی از آنها درنگ کنیم و بگوییم ای کاش این کار را نمی‌کردیم.
چه باید کرد که این پشیمانی‌ها کم شود؟ چگونه می‌توانیم به جایی برسیم که حرکت ما به هر جا منتهی شد و فعالیت ما به هر نتیجه‌ای رسید خود ما پشیمان نباشیم و بتوانیم مانند حضرت زینب (س) بگوییم ما رایت الّا جمیلاً جز زیبایی چیزی ندیدم اگر کامیاب شدیم زیبا بود و اگر به خواسته خود نرسیدیم زیباتر و در هر دو صورت پیروز شده‌ایم طبیعی است وقتی در نهایت کار می‌توان به این دیدگاه رسید که در ضمن حرکت همانند امام حسین (ع) با اطمینان قدم برداریم از روی یقین حرکت کنیم نه با شک و تردید وقتی حرکت از روی یقین باشد پایان سیر رضایت خاطر و رضای خداست. یا ایّتها النّفس المطمئنة ارجعی الی ربکّ راضیة مرضیة
مفسرین گفته‌اند این آیه در شأن امام حسین (ع) نازل شده، اوست که راضی و مرضیّ است هم خشنود است و هم موردپسند خدا. امام حسین (ع) در ضمن حرکت یک ذره تردید نداشت. می‌دانست آنچه را انجام می‌دهد وظیفة او و صحیح است با یقین درست‌ترین کار را انجام می‌داد و معلوم است که درستَ‌ترین کار همیشه بهترین نتیجه را می‌بخشد. برای اینکه این اطمینان معلوم شود من چند شاهد تاریخی نقل میکنم.
از اول جنگ وقتی لشکر دشمن حمله را آغاز کرد خطاب به اصحاب خویش فرمود
«ای بزرگ‌زادگان استقامت کنید، مرگ پلی است که شما را از مشکلات و گرفتاریها به باغ‌های پهناور و نعمت‌های جاوید منتقل می‌کند. چه کسی دوست ندارد از زندان به قصر منتقل شود؟ در حالی که مرگ دشمنان شما را از قصر به زندان و عذاب منتقل می‌کند» اطمینان حضرت به صحت حرکت خود به حدی بود که مرگ در آن را پایان همه گرفتاریها می‌دانست
به نزدیکان خویش فرمود: صبراً علی الموت با بنی عمومتی صبراً یا اهل‌بیتی و الله لا رایتم هوانآً بعد هذا الیوم
ای عموزادگان من استقامت کنید. ای خانوادة من استقامت کنید به خدا قسم از این پس هرگز خواری نخواهید دید.
هنگامی که بالای سر اصحاب شهیدش می رسید به هر یک از آنها می‌فرمود: انت امامی فی الجنة تو پیشاپیش من به بهشت می‌رسی
این اطمینان ناشی از آن بود که حضرت فقط وظیفة الهی خود را انجام می‌داد
اکنون سؤال اساسی این است که ما چگونه می‌توانیم به چنین یقین و اطمینانی برسیم اگر شهدای کربلا با اطمینان قدم برمی‌داشتند به این دلیل بود که زیر نظر مستقیم معصوم حرکت می‌کردند. معصوم، خودش، فعلش و دیدگاهش از خطا و اشتباه مصون است شما ملاحظه کنید اگر امضای معصوم نباشد معلوم نیست یک جمع کوچک حق داشته باشند خود را در معرض تیغ و تیر و نیزه یک لشکر خونخوار قرار دهند. امضای معصوم است که این کار را مجاز می‌کند بنابراین اگر ما می‌خواهیم پس از حرکت از نتیجه راضی باشیم باید با همان یقین و اطمینان قدم بر داریم و برای رسیدن به اطمینانی آن چنان باید زیر نظر مستقیم شرع حرکت کنیم. کاری را که از نظر شرع مبهم است و نمی‌دانیم مشروع است یا نه انجام ندهیم چون در این صورت باید با تردید قدم برداریم شبهات مقدمة گرفتاری به محرمات است. طبق گزارش روایات، معصومین کارها را به سه دسته تقسیم کرده‌اند، کارهایی که صحت آنها قطعی است، کارهایی که بطلان آنها مسلم است و اموری که بینابین هستند و صحت آنها معلوم نیست که اصطلاحاً به آنها شبهات می‌گویند. ما علاوه بر امور باطل و حرام موظفیم از شبهات نیز اجتناب کنیم. چون شبهات مرز محرمات هستند. در روایات محرمات به قُرُق سلطانی و شبهات حریم آن تشبیه شده و آمده است که هرکس گوسفندان خود را در حریم قُرُق بچراند در قرقگاه نیز پا می‌نهد و گرفتار می‌شود خلاصه بحث آنکه آن میوه شیرین رضایت بدون زحمت باغبانی به دست نخواهد آمد. به قول شاعر ایرانی
نبینی باغبان چون گل بکارد چه مایه غم خورد تا گل برآرد
از خداوند متعال می‌خواهم کمک کند تا همه فعالیت‌‌های ما بر مبنای یقین و اطمینان و منطبق بر موازین مسلم شرعی صورت گیرد و از همه ما و شما راضی باشد.
والسلام


ارسال شده در توسط محمد رضا جباران