سازگاری با محیط
انسان در عالم صفات و ساحت اعمال از دو سمت مورد تهدید افراط و تفریط و به همان اندازه محتاج اعتدال است هر صفت پسندیده در وجود انسان از دو سو با دو خصلت ناپسند همسایه است که در صورت عدم توجه ممکن است به خیال حفظ فضیلت به دام یک رذیلت گرفتار شود به عنوان مثال شجاعت صفتی پسندیده است که از یک سو همجوارتهور و درندهخویی است و از سوی دیگر همسایه ترس و بزدلی است. در صورتی که در شجاعت افراط شود به درنده خویی و نهور منتهی میشود و اگر تفریط شود انسان گرفتار ترس و بزدلی میشود. غرض از ذکر این مقدمه این است که یکی از فضایل انسانی در میدان عمل قدرت سازگاری با عرف و محیط است. از ناتوانی است که انسان نتواند خود را با دیگران هماهنگ کند و انتظار داشته باشد دیگران خود را با او تطبیق دهند در مورد پیامبر اکرم (ص) روایت شده که وقتی به جمعی از اصحاب ملحق میشد موضوع صحبت آنها را عوض نمیکرد و با آنها دربارة همان چیزی صحبت میکرد که پیش از ورود حضرت مورد بحث بود. بنابراین قابلیت تطبیق، یک فضیلت است. ولی خودباختگی و رنگ عوض کردن یک رذیلت رفتاری است که در همسایگی این فضیلت قرار دارد. انسان ممکن است گاهی به بهانه انطباقپذیری با محیط گرفتار خودباختگی شود و گاهی به خاطر خودداری از خودباختگی و رنگ باختن گرفتار دگماتیسم شود. اگر ما در یک جامعة غریبه زندگی می کنیم باید بدانیم که نمایندة یک ملّت، یک فرهنگ و یک مکتب هستیم و یادمان باشد که فرهنگ اسلامی بیش از آنکه به وسیلة مبلغان دینی در عالم منتشر شود به وسیلة اقشار دیگری از قبیل بازرگانان و سفیران و رسولان دیوانی به اقصی نقاط کره خاکی رسید. بنابراین ما علاوه بر اینکه به عنوان یک انسان موظف هستیم شخصیت انسانی خود را در بین خودباختگی که افراط در انطباقپذیری است و دگماتیسم که تفریط این فضیلت است حفظ کنیم؛ وظیفه داریم از فرهنگ و مکتب و ملتی که نمایندگی آن را به عهده داریم حفاظت کنیم ما باید ضمن اینکه با مردم جامعه میزبان خود معاشرت میکنیم و اجازه نمیدهیم به ناسازگاری، بداخلاقی و دگماتیسم متهم شویم بر اصول، ارزشها و آموختههای دینی و ملّی خود پافشاری داشته باشیم.
من فکر میکنم این اصل جامع تمام اصولی است که مراعاتش بر ما لازم است حفظ خویشتن در حد متعادل بین خودباختگی و ناسازگاری با محیط.